خدا ما را می بیند ...

خدا ما را می بیند ...

کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند .
این مرد با هزاران زحمت برای خود یک کلبه ساخت ...
روزی برای تهیه آب به جنگل رفته بود ؛ وقتی به کلبه برگشت در کمال ناباوری دید که کلبه در حال سوختن است .
به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله کردن از خدا کرد که : خدایا تو مرا در این جزیره زندانی کرده ای و حالا که من با این بدبختی توانسته ام این کلبه را برای خودم درست کنم باید اینگونه بسوزد !
مرد با همین افکار به خواب عمیقی فرو رفت ... .
صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی از خواب پرید ؛ او نجات یافته بود !
وقتی سوار کشتی شد ، از ناخدا پرسید چگونه فهمیدید که من در این جزیره هستم؟
ناخدا پاسخ داد : ما علایمی را که با دود نشان می دادید دیدیم !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:توسل به خدا + کاوشگر روز, ] [ 7:47 ] [ رضا ملک زاده ]
[ ]